به مناسبت اولین برف زمستان تالش سال 92

شب جمعه آسمان تالش پر از فرشته‌هایی بود که به شب زنده داران نوید روزی پر برکت را می داد، صدای اذان دانه‌های برف را بر باریدن مشتاق‌تر می‌کرد. از شوق خود را در جشن شبانه برف رها کردم. سکوت سحر، فریاد می‌کشید اما من صدای پای فرشته‌ها را می‌شنیدم، چند قدم جلوتر رفتم جای قدم‌هایم از پشت سر محو می‌شد، انگار برف هم نمی‌خواست کسی خلوت‌مان را بهم بزند. به آسمان خیره شدم سفیدی برف سیاهی شبانه را آذین داد و سیاهی رنگ باخته بود. کم کم صدای پای صبح می‌آمد ... سفیدی برف مرا با خود به یاد قلب‌های پاک انداخت، قلب‌هایی بدون هیچ کینه و بغض و زشتی و گناه... قلب‌هایی به سفیدی برف ... 

سپیده صبح می‌آمد و برف چادر سفیدش را چه بی پیرایه سخاوتمندانه بر تالش عزیزم کشیده بود، شاید آمده بود تا یادمان بیندازد که قلب‌هایمان را پاک کنیم.

با خود زمزمه می کردم : اللّهم اغسل الخطایای بالماء و الثلج و البرد. آمین

صبح برفی جمعه، لبخند می‌زد و چه زیبا بود لبخند کودکان سرزمینم در این صبح برفی جمعه...

اسماء - صبح جمعه